سیر مطالعه عقلانیت ارتباطات ریشه در فلاسفه پیشین دارد که شاخصه های این فلاسفه : مارکس و منتقدین اندیشه او در کتب فرانکفورت همچون مارکوزه، هورکهایمر و وبر بودند که در نهایت به زایش عقلانیت ارتباطی توسط هابرماس انجامید
طبق نظر هابرماس ارتباط از طریق زبان ضرورتاً مستلزم مطرح کردن ادعای اعتبار مشخصاً حقیقت حقانیت صداقت است که وضع آن را به هنگام اختلاف نظر، نهایتاً فقط از طریق گفتگو میتوان حل کرد. هابرماس علاوه بر این معتقد است که اهل یک زبان، شرایطی را که چنین گفتگویی در آن نتیجهای واقعاً صحیح به بار میآورد کاملاً میشناسند و این شرایط را او بر حسب ویژگیهای «وضعیت» مساواتطلبانه [و] «آرمانی گفتار» توضیح داده است. عقلانیت ارتباطی بر این نکته دلالت دارد که انسان این توانایی را دارد که در شرایطی نزدیک به این وضعیت آرمانی («گفتمان» در اصطلاح هابرماس) با هدف دستیابی به وفاق، به احتجاج بپردازد.
هابرماس بر مفهوم عقلانیت ارتباطی تکیه میکند تا این نکته را بیان دارد که آنچه اَشکال دموکراتیک سازمان اجتماعی نشان از آن دارند، از اولویتهایی صرف در سنت فرهنگی و سیاسی فراتر است. در دیدگاه او، کنش-گفتاری را بدون اتخاذ موضع در قبال ادعای اعتباری که پیش میکشد، حتی نمیتوان فهم کرد، و این موضع به نوبه خود گفتگویی رها از قیود را تدارک میبیند که وضعاین ادعا را مشخص میسازد. بنابراین، ترتیبات اجتماعی و سیاسی مانع چنین گفتگویی را از موضعی فارغ از هرگونه تعهد ارزش خاص میتوان به نقد کشید، چون طبق نظر هابرماس نیل به توافق[1] یا هدفی است که برای زبان انسانی، امری ذاتی است. برنامۀ فلسفی مشابهی را کارل‑اُتو اَپل نیز مطرح کرده است؛ او بر ویژگیهای «استعلایی» احتجاج، بیشتر تأکید میکند.
یورگن هابرماس متفکر برجستۀ نسل دوم مکتب فرانکفورت، مفهوم عقلانیت ارتباطی را بدین منظور مطرح ساخت تا آنچه را که «نقصان هنجاری» کار متفکران اولیه این سنت میانگاشت برطرف کند. این نقصان از جمله، فقدان هرگونه مبنای روشن فلسفی برای نقد جامعۀ مدرن بود.
هابرماس تصریح میکند که شرکتکنندگان در کنش ارتباطی باید بتوانند اظهارات مطرح شده در جریان گفتگو را از منظر اعتبارشان بنگرند، و باید هم در باب شیوههای مناسب حل و فصل موارد اختلاف بر سر ادعای اعتبار و هم در باب شرایطی (که همواره ضدواقعیت است) که در آن پیگیری چنین شیوههایی نتیجۀ واقعاً صحیحی به بار میآورد شناخت کامل داشته باشند. برای مثال، وقتی که پی بردن به اعمال فشار پنهانی، وفاقی را که قبلاً حاصل شده بود بیاعتبار میسازد، این شناخت بسیج میشود.
در سنت فلسفه غرب، مفهوم عقلانیت برای مدتی مدید با قوۀ تأمل و ارایۀ دلیل برای باورها و کنشهای ناشی از آنها مرتبط بوده است. وانگهی در فلسفه مدرن، غالباً فقط باورهای قادر به هدایت کنش هدف محورند که نامزد مفهوم عقلانیت قلمداد میشوند. در مقابل، هابرماس اظهار میدارد که [آن] نوع کنشی که محور آن، نیل به توافق در زبان است، قابل تقلیل به کنشی نیست که محور آن را مداخلۀ موفقیتآمیز در دنیای عینی تشکیل میدهد. رسیدن به اهداف کنش-گفتاری به جز آنها که به سبک بیان مربوطند از طریق همکاری ممکن است؛ این امر بستگی به این دارد که دیگران، ادعاهای متکلم راجع به اعتبار را آزادانه بپذیرند؛ این، چیزی بیش از معلولی است که بتوان به طور مکانیکی آن را ایجاد کرد. از این رو قوۀ نیل به وفاق از طریق پیش نهادن ادله، شکل متمایزی از عقلانیت را نشان میدهد که «در شیوۀ ارتباط روزمره وجود دارد» و هابرماس بدین لحاظ آن را «عقلانییت ارتباطی» مینامد.
هابرماس تعبیر حوزه عمومی را در اطلاق به عرصه ای اجتماعی به کار می برد که در آن افراد از طریق مفاهمه و استدلال مبتنی بر تعقل و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، زور و در شرایط برابر برای تمام طرف های مشارکت کننده مجموعه ای از رفتارها، مواضع و جهت گیری های ارزشی و هنجاری را تولید می کند.
آنچه موجب جلب نظر هابرماس به مقوله حوزه عمومی شده است، اهمیت این مفهوم به عنوان اساس نقد جامعه مبتنی بر اصول دموکراتیک بوده است. حوزه عمومی عرصه ای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند. از نظر هابرماس حوزه عمومی به معنی دقیق کلمه عرصه ای است که هیچ حد و حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد، حوزه عمومی حوزه عقلانی و حقیقت یاب و حقیقت ساز جامعه است.
این حوزه، عرصه فکر، گفت وگو، استدلال و زبان است. شرایط مکالمه باز و آزاد در حوزه عمومی متضمن این اصل است که هیچ فرد یا گروهی نمی تواند در خارج از این حوزه (یعنی در عرصه قدرت) مدعی شناخت بهتر خیر و صلاح جامعه باشد. پاسخ به پرسش هایی از این قبیل که آزادی، عدالت، برابری، عقلانیت و جزء آن چیست تنها در حوزه عمومی هر جامعه ای ممکن است داده شود و مورد پذیرش و باور قرار گیرد.
در این مطالعه بیشتر سعی شده است به این سوال مهم پاسخ داده شود گه روند تغییرات جایگاه عقلانیت ارتباطی به چه شکل صورت پذیرفته و همچنین پیدایی تفاوت های اصلی میان فلاسفه مدرنیه در حوزه های مختلف ارتباطی پیرامون عقلانیت ارتباط چگونه است؟
در این پژوهش همچنین خواستار تعیین دیدگاههای فلاسفه مدرنیته درحوزه عمومی هستیم . و یکی از مهمترین و کاربردی ترین برنامه این پژوهش را میخواهیم به تفاوتهای اصلی و باورهای هر یک از فلاسفه این رشته درخصوص عقلانیت ارتباطی درحوزه عمومی بگذاریم.